حوصله ام سر میرود...
روحم نوک پا نوک پا ...
نظرات شما عزیزان:
میرود لبه یه تخت مینشیند ،
اشک میریزد آرام آرام !
حوصله ام را سر میبرد
بس که میپیچد صدای هق هق اش در گوشم
یـه چیـزی که هیـچ وقـت فکـرشُ نمـیکـردم
کـه به ایـن زودی بهـش بـرسـم
این بود که تـو این سـن بشینـمُ گـاهـی ناخودآگـاه
نفسهـای عمیـق از تـه دل بکشـم...
واسـه کشیـدنـشون حـالا زود بود ...
خـــــیــــلی زود..
پاسخ:
پاسخ:لایک
+نوشته
شده در شنبه 5 مرداد 1392برچسب:, ;ساعت22:38;توسط alma; |
|